بشقاب
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- اوستایی
- ریشه یِ واژه ( بشقاب ) ایرانی است :پوچکاب: گودی خالی ، زَرفِ ( ظرفِ ) تهی واژه ( بشقاب ) از دو تکواژ ساخته شده است: 1 - ( بُش ) که برگرفته از واژه ( پوچ ) در زبان پارسی است که همین واژه ( پوچ ) با واژه ( پوده/پودَگ ) در زبان پارسی میانه - پهلوی و ( پوسیدن ) همریشه می باشد. 2 - ( قاب ) برگرفته از واژه ( کاپ cup ) که یک واژه سغدی است، می باشد که این واژه در زبان سانسکریت به دیسه یِ ( kupah ) به چمِ ( گودی، حفره، غار ) بوده است و در زبان اوستایی ( گَپ ) به چمِ ( گود و ژرف شدن/گود و ژرف کردن، دهان دره، دهانه ) ، ( گَف یَ ) به چمِ ( ژرفا، گودی ) ، ( گَفیو پَئیتی ) به چمِ ( دارنده یِ گودی؛کسی که در غار نشیمن می کند ) بوده است. ( واژه کاب و زَرف ( ظرف ) هر دو به چمِ ( گود، گودی ) بوده اند ) . ( تکواژها بخوبی ریشه واژگانِ ایرانی را باز می نمایند ( بازنمایی می کنند ) ) . چنانکه در رویه هایِ 458 - 459 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است.
آوایش
[ویرایش]- /بُش/قاب/
اسم
[ویرایش]بشقاب
- تابک یا ظرف نوشیدن یا خوردن معمولاً گرد از چینی ، سرامیک یا فلز، کمابیش مسطح و لبهدار یا دارای شیبی اندک به طرف داخل.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین