خاک
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- /خاک/
اسم[ویرایش]
خاک
- نام عمومی مواد ناپیوستهای که روی بیشتر قسمتهای زمین را میپوشاند و حاصل خُرد شدن سنگها و پوسیدن مواد آلی در طول زمانی دراز است و گیاهان میتوانند در آن رشد کنند.
- رویه زمین که باعث رویاندن نباتات میشود، تراب.
- مملکت، کشور یا منطقه.
- گور، قبر، گورستان.
- چیز بی قدر.
مثال[ویرایش]
- خاک بر سر شدن کنایه از: سخت بینوا شدن، دچار رویدادی بسیار غم انگیز شدن.
- به خاک افتادن کنایه از: زبون شدن.
- به خاک افکندن کنایه از: شکست دادن.
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ شاهنامه