زمین

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌ لغت[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • /زَمین/

اسم[ویرایش]

زمین

  1. سومین سیاره از سیارات منظومه شمسی به نسبت دوری از خورشید.
  2. مساحتی از خاک که در آن کشت و زرع می‌کنند.
  3. خاک، کره زمین

استعاره[ویرایش]

  1. زمین و زمان کنایه از: همه جا و همه چیز.
  2. زمین را به آسمان دوختن کنایه از: دست به کار محال زدن و به قصد پیروز شدن از هیچ تلاشی فرو گذار نکردن.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین