قانون
ظاهر
فارسی ایرانی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- پهلوی
- پیشنهادِ واژه به جایِ " قانون" : ( اَرت/ اَرته ) در زبانِ آلمانی " Recht، Gesetz " به مینه " قانون:law" است. در زبانِ اوستایی واژه یِ " اَرتَ: ərəta یا arəta یا arta" به مینه " قانون" نیز بوده است ( چنانکه در وانگاره هایِ زیر می بینید. ) " اَرتَ: ərəta یا arəta" صفت مفعولیِ ریشه یِ اوستاییِ " اَر:ar" است. ولی باید بدانید که " اَر:ar" دارای سه - چهار دسته یِ معنایی است که برپایه دسته بندیِ کریستین بارتولومه، این واژه در چمِ " قانون" به سومین مینه از دسته مینه هایِ " اَر: ar " نِشانِش ( =دلالت ) دارد. " َاَر: ar" در اینجا به مینه " استوار شدن، تثبیت شدن، فیکس شدن، جایگیر و مستقر شدن" است و از اینرو " اَرتَ: ərəta یا arəta یا arta" به چمِ " استوار شده، تثبیت و فیکس شده، جایگیر شده، مستقر شده" است و برابر با صفت مفعولیِ " اَرپیتَ:arpita" از زبانِ سانسکریت است که باشندگیِ آوایِ " - p - " در آن ازبرایِ پدیده ای آواشناختی است. همچنین در سانسکریت واژه یِ " اَرپَیَتی:arpayati" سببیِ ریشه یِ اوستایی - سانسکریت " ar یا ṛ " ( در قالب سوم شخص ) است که از تکواژهای " اَر:ar" ( ریشه ) ، " - p - " ( پدیده ای آواشناختی ) ، " aya" ( نشانه یِ سببی ساز یا " Kausativ" ) ، و " ti - " ( نشانه سوم شخص ) است که بازنمایی کننده یِ " تثبیت و مستقر کردن، جایگیر کردن، فیکس کردن" است و برابر با کارواژه یِ " festsetzen " در زبانِ آلمانی است. " اَر: ar" برابر با " stecken bleiben ، sich festsetzen " ( آلمانی ) و برابر با " figere " ( لاتین ) که همریشه با واژه " fix" است، می باشد. fix" است، می باشد. کُنونه یِ " اَر:ar" در زبانِ اوستایی " اَرَ:ara" می باشد. باید بدانید که خودِ واژه یِ آلمانیِ " Gesetz" به مینه " قانون" نیز با کارواژه یِ " setzen " که به مینه یِ " نشاندن، فیکس/تثبیت کردن " است، همریشه و همبسته است؛ که از همین رو پیشنهادِ ما را بسیار برابرِ درخوری بجایِ واژه یِ " قانون" می گرداند. ازآنجایی که " اَرتَ " در زبانِ اوستایی صفت مفعولی است با واژه یِ " اَرته" در پارسیِ کنونی برابری می کند ولی چونکه " قانون" نام هست، پس با زدایشِ " َ " پایانی، به بُن گذشته " اَرت:arət یا art " بعنوانِ نام دست می یابیم. پس داریم: " اَرت" ( زبانِ پارسی ) برابر با " Gesetz " ( زبانِ آلمانی ) برابر با " قانون" ( زبانِ کوته مغز پرور ) . . . . . . . . . . . . . . . . . . . پَسگشتها: 1 - ستونِ 185 و 192 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه ) 2 - رویبرگ 182 از نبیگ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی ) - پوشینه یکم قانون
اسم
[ویرایش]- قاعده، آیین.
- اصل و مقیاس چیزی.
- مقررات و احکام دولتی.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
ریشهشناسی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- یکی از آلات موسیقی شبیه به سنتور که با انگشتان دست نواخته میشود.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
جمع : قوانين
برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
اسم
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- انگلیسی
- statute
- rule
- regulation
- legislation
- law
- edict
- code
- waver
- unwritten law
- truncheon
- statutory
- statute book
- scofflaw
- outlaw
- offense
- nomological
- nightstick
- legist
- legislator
- legislative
- legality
- lawyer
- lawmaker
- lawbreaker
- law of nations
- law abiding
- juristic
- jurist
- jurisconsult
- extralegal
- demorgans law
- dead letter
- constitution
- codification
- canon
- bylaw
- byelaw
- act
- statute of limitations
- sanction
- reenactment
- rambunctious
- offence
- misdemeanour
- misdemeanor
- malfeasance
- legislatrix
- legislatress
- legislate
- legalism
- lamster
- lamister
- enact
- constitutional
- codify
- bill of rights
- baton
- assembly
- waive
- unconstitutionality
- unconstitutional
- statutable
- snoop
- heteronomy
- governmentalize
- gag rule
- enactment
- constitutionality
- billy
- zither
- psaltery
- principle
- house of assembly
- antinomy
- alderman
- mendel's law
- in law
- rogation
- right of asylum
- positive law
- normalize
- corpus delicti
- congressman
- canonist
- shyster