مد
ظاهر
(مُ)
فارسی
[ویرایش]مِدَ :(meda) در گویش گنابادی یعنی میدهد ، پس میدهد
مَدْ :(mad) در گویش گنابادی کوتاه شده نام محمد است.(محمد حسن : مَدْحَسَنْ)
ریشهشناسی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- سلیقه و روشی که باب روز
استعاره
[ویرایش]- اعم از طرز زندگی، سر و وضع ظاهری و غیره. و معمولاً گذراست و در زمانهای مختلف تغییر میکند.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
(مَ دّ)
ریشهشناسی
[ویرایش](اِم
صفت
[ویرایش]- کشش، کشیدگی.
- بالا آمدن آب دریا بر اثر جاذبة ماه و خورشید.
اسم
[ویرایش]- علامتی به این شکل «~» که بالای الف ممدوده گذاشته میشود.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
اسم
[ویرایش]- انگلیسی
- vogue
- mode
- high water
- flowage
- fashion
- chic
- alamode
- voguish
- vogueish
- unstressed
- time
- tideway
- stylization
- stylist
- style
- posh
- mewfangled
- haute couturer
- fad
- beau monde
- tidemark
- tideless
- superannuate
- stylish
- spring tide
- outmode
- out of date
- old fashioned
- nighttide
- newfashioned
- low water
- low tide
- flow
- faddish
- accent
- watermark
- tide table
- tide
- neap
- high tide
- half tide
- fashionmonger
- faddism
- tideland
- fashion plate
- tidewater
- lunitidal