مو
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /مو/
اسم
[ویرایش]مو
- رشتههای نازک و شاخی شده که بر سطح پوست بدن و سر بعضی از پستانداران، از جمله انسان میروید.
- رشد خارجی روی پوست به صورت رشتههای محکم نخ مانند به ویژه رشتههای رنگیزه داری که پوشش ویژه یک پستاندار.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]اسم
[ویرایش]مَو
- درخت انگور، تاک.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
صوت
[ویرایش]مَو
- صدای گربه، بویژه وقتی که ملتمس است.
استعاره
[ویرایش]- موی دماغ شدن: مزاحم کسی شدن.
- مو را از ماست کشیدن: بسیار دقیق بودن (به ویژه در حساب و کتاب)
- موها را در آسیاب سفید نکردن: گذشت عمر و داشتن تجربه.
––––
برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین