پرش به محتوا

مو

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /مو/

اسم

[ویرایش]

مو

  1. رشته‌های نازک و شاخی شده که بر سطح پوست بدن و سر بعضی از پستانداران، از جمله انسان می‌روید.
  2. رشد خارجی روی پوست به صورت رشته‌های محکم نخ مانند به ویژه رشته‌های رنگیزه داری که پوشش ویژه یک پستاندار.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]

مَو

  1. درخت انگور، تاک.

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • بهاری

صوت

[ویرایش]

مَو

  1. صدای گربه، بویژه وقتی که ملتمس است.
    مَو ممکن است از دوران باستان رایج بوده و در زبان معیار باستان به معنی صدای گربه بوده‌ است؛ از این کلمه انشقاق متعدد صورت گرفته مانند مولبی که در فارسی مولوی، مولنع که در فارسی مولانا، همچنین موبد که ریشه باستانی دارد.

استعاره

[ویرایش]
  1. موی دماغ شدن: مزاحم کسی شدن.
  2. مو را از ماست کشیدن: بسیار دقیق بودن (به ویژه در حساب و کتاب)
  3. موها را در آسیاب سفید نکردن: گذشت عمر و داشتن تجربه.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
موهای سر

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین