پرش به محتوا

کردی

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /کَردی/

قید

[ویرایش]

کَردی

  1. (گفتگو): انجام دادی، عمل کردی؛ هنگامی صرف می‌شود که مخاطب حاضر و مجسم باشد.

صفت نسبی

[ویرایش]

کُردی

  1. مربوط به کُرد. زبان کردی. قوم کُرد.

ریشه‌شناسی۲

[ویرایش]
  1. کِرْدِی: در زبان کردی و گویش گنابادی یعنی کار، فعالیت، اقدام، عمل، حرکت، جنبش، واکنش؛
  2. کِرْدِی خُ: در کُردی و گویش گنابادی یعنی کار خود، اقدام خود، واکنش خود.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن