آبدیده
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /آب/دِیدِه/
صفت[ویرایش]
آبدیده
- تَر، خیس، نمدار. ویژگی لباس یا آنچه بر اثر آبدیدگی، فاسد یا کم ارزش شده باشد یا به آن آسیب رسیده باشد.
- (گفتگو): سختی دیده و آزموده، سرد و گرم کشیده، باتجربه. جلا یافته، جوهردار.
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
|
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن