آرامگه

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌ لغت[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • /آرام/گهَ/

اسم مرکب[ویرایش]

آرامگه

  1. (شاعرانه): آرامگاه.
    خرّم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست. «سعدی»

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس

زبان دیگر[ویرایش]

ریشه‌ لغت[ویرایش]

  • بهاری

آوایش[ویرایش]

  • /آرام/گَه/

اسم مرکب[ویرایش]

آرام‌گه

  1. مترادف آرام بیا، یواش بیا، آهسته قدم بردار در زبان فارسی، که از دو بخش آرام - گهَ شکل یافته است.

مترادف‌ها[ویرایش]