آس
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آس/
اسم
[ویرایش]آس
- دو سنگبه شکل استوانه که بر روی هم میگذارند. سنگ زیرین ثابت و سنگ رویی بر محور میلهای میچرخد و گندم و دانههای دیگر را خُرد و نرم میکند. آسیاسنگ.
- واژه آس نام یک نوع ریحان خوشبوست که از زبان سانسکریت آمده است.
- آسِ: در گویش گنابادی یعنی آهسته، آرام، رام.
کهن واژه
[ویرایش]- آس در زبان معیار باستان به معنی راه، طریق، آیین و در کل اصطلاحی مقدس بوده و پیشوند یا پسوند بسیاری از کلمات است؛ مانند آسان یا کلاس.
- پشتو
اسم
[ویرایش]- اسب.
- فرانسوی
اسم
[ویرایش]- تک خال. یکی از ورقهای بازی که یک خال بر آن نقش شده.
- هر کدام از چهار ورق تک خال در ورق بازی.
برگردانها
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس