آشوبطلب
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
/آشوب/طلَب/
صفت[ویرایش]
آشوبطلب
- طرفدار هرج و مرج و خواستار آشوب و فتنه و بینظمی.
- در رشادتش حرفی نیست، ولی آشوبطلب است.«مخبرالسلطنه»
واژههای مشتق شده[ویرایش]
- آشوب، آشوبنده، آشوباندن، آشوب گر، آشوب گرا، آشوب گستر، آشوب شدن، آشوب کردن
- آشوب طلبی، آشوب طلبان، آشوب طلبانه
برگردانها[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن