آمخته

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • /

[ویرایش]

'

  1. مأنوس شده، خو کرده، عادت کرده. آموخته.
    آمخته به پیاده‌روی بود، اگرچه شهر تا خانه‌اش دو فرسنگ فاصله داشت، بیش از یک میدان به نظرش نمی‌آمد. «صادق هدایت»

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ بزرگ سخن