آویز
فارسی[ویرایش]
صفت فاعلی[ویرایش]
- در ترکیب با برخی کلمات معنی آویزنده میدهد: دست آویز، دل آویز.
اسم[ویرایش]
- جنگ، نبرد.
- جواهری که بر حلقة گوشواره بیاویزند.
- بلور و مانند آن که برای زینت به چلچراغ بیآویزند.
- منگوله، شرابه.
- گیاهی زینتی با گلهای قرمز.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
فعل[ویرایش]
- بن مضارع آویختن
برگردانها[ویرایش]
|
اسم[ویرایش]
برگردانها[ویرایش]
- انگلیسی
- lobe