احدی
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- نیاهندوایرانی
آوایش[ویرایش]
- [اَ/حَ/دِی]
اسم[ویرایش]
احدی
- احدی متشکل از اَ- حَ- دِی که در مجموع وارونه شده بگو اَحع است. شاید این عبارت کمی عجیب به نظر آید ولی وقتی مخاطب یا مخاطبان چهار پایان اهلی باشند دیگر این اصطلاح عجیب به نظر نمیآید.
- احدی گَس سِه.
- بگو اَحَ تا بیاد.
مترادفها[ویرایش]
ریشهشناسی ۲[ویرایش]
- عربی (مبهم)
آوایش[ویرایش]
- [اَ/حَ]
اسم[ویرایش]
- یک تن، هیچکس، کسی.
صفت نسبی[ویرایش]
- منسوب به احد.
- مربوط به خدای یگانه.
- فرقهای از سپاهیان پادشاه
ریشهشناسی[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
برگردانها[ویرایش]
|