↑(ناظم الاطباء)
. سفلگان . فرومایگان . (فرهنگ فارسی معین )
. غوغا. اراذل و اوباش . (یادداشت مرحوم دهخدا)
و حرب افتاد میان سپاه دیگران و قتلی بسیار برفت و رجاله برخاستند و در ماه ذیحجه به سرای وزیر ابن مقله رفتند تا او را بکشند. (مجمل التواریخ و القصص )
. و کارزار افتاد میان سپاه و رجال و عام و سواران تا بسیاری رجاله کشته شدند و برای پادشاه جمع آمدند و باز حرب پیوست ... (مجمل التواریخ و القصص )
. و در آن مدت [ مدت شغب ] صیادان دست از ماهی گرفتن بداشته بودند و درِ دکانها نگشادند مگر آفتاب بلند برآمد، از دست رجاله . (مجمل التواریخ و القصص )
.
ج ِ راجل . پیادگان: رجاله لشکر در پیش ایشان سپرها روی آورده و تیغها کشیده و سنانها راست کرده . (ترجمه تاریخ یمینی ص 333)
. رجاله لشکر چون گوزن بدان دیوارها بردویدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 343)
. کافر راه مطاولت در محاربت و مصاولت پیش گرفت تا اذناب لشکر و رجاله حشم او که بر عقب می آمدند برسند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 201)
. جمعی از رجاله لشکر و بازماندگان حشم در مصاحبت آن روان کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 265)
. رجاله دیلم و عفاریت افغانیان بر ایشان آغالید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 350)