صفیه

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • نیاهندوایرانی

آوایش[ویرایش]

  • /صف/ئیه/

قید[ویرایش]

صفیه

  1. (قدیم): در تدارک صف، آماده برای صف کشیدن، بوی صف.
    صفیه به دو بخش صف - ئیه قابل تجزیه است و زمانی صرف می‌شد که احتمال قریب‌الوقوع تشکیل یک اتحاد، اجتماع یا صف جنگ عنقریب نزدیک بود.

زبان دیگر[ویرایش]

  • عربی

اسم[ویرایش]

  1. صفیه نام عربی است و از واژه صفی به معنی دوست با وفا می آید و معنی اسم صفیه نیز همین است یعنی دوست با وفا و گفته میشود که هر کس این اسم بر او گذاشته شود آن شخص بسیار با وفا و مهربان و دلسوز خواهد بود.
  2. از اسامی زنانه عربی.
  3. (تاریخ): دختر عبدالمطلب بن‌هاشمی قریشی از عمه‌های پیامبر اسلام (ص).
    اسناد بالا مبین این واقعیت است که پیش اسلام یا حتی پیش از مسیح و یهود فرهنگ و زبان ایرانی، جزیرة‌العرب را در نوردیده بود.