غور
فارسی[ویرایش]
گونههای دیگر نوشتاری[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- بهاری
آوایش[ویرایش]
- /غور/
اسم مصدر[ویرایش]
غور
- احیا کردن، بنا کردن، معادل فارسی بگذار.
- قومی قدیمی منسوب به چین یا مغول، غوری، غوریان.
- شهر باستانی غور که خرابههای آن در دره ۱۰ کیلومتری گناباد واقع است و این شهر هم در زیر خاک مدفون میباشد. دلیل نابودی این شهر در نیست ولی احتمال آن میرود که در یک جنگ نابود شده باشد.
زبان دیگر[ویرایش]
- عربی
اسم[ویرایش]
- گودی، فرو رفتگی.
- قعر هر چیز.
- دقت، تأمل.
- نشیب، زمین پست.
مصدر لازم[ویرایش]
- فرو شدن، فرو رفتن.
- دقت کردن در کاری، تفکر و تأمل کردن.
صفت[ویرایش]
واژههای مشتق شده[ویرایش]
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین