لو

از ویکی‌واژه

(~.)

فارسی[ویرایش]

لُوْ :(low) در گویش گنابادی یعنی لب ، کنار ، بغلِ

ریشه‌شناسی[ویرایش]

حرف[ویرایش]

ربط. شرط)

  1. اگر، گر. لولو.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(لُ)

اسم[ویرایش]

دام، تله (این کلمه به تنهایی کاربرد ندارد.)

  1. ~ دادن راز کسی را فاش کردن مشت کسی را باز کردن. ؛ ~رفتن گرفتار شدن به دلیل برملا شدن راز.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(لَ یا لُ)

  1. نوعی از حلوا.
  2. صفراء، زردآب.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

خال (در بازی ورق)

  1. یک ~ ورقی که یک خال داشته باشد. ؛ دو ~ ورقی که دو خال داشته باشد.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. پشته، بلندی.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(~.)

اسم[ویرایش]

  1. لب: شفه.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی
golliwogg