لو
(~.)
فارسی[ویرایش]
لُوْ :(low) در گویش گنابادی یعنی لب ، کنار ، بغلِ
ریشهشناسی[ویرایش]
حرف[ویرایش]
ربط. شرط)
- اگر، گر. لولو.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(لُ)
اسم[ویرایش]
دام، تله (این کلمه به تنهایی کاربرد ندارد.)
- ~ دادن راز کسی را فاش کردن مشت کسی را باز کردن. ؛ ~رفتن گرفتار شدن به دلیل برملا شدن راز.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(لَ یا لُ)
- نوعی از حلوا.
- صفراء، زردآب.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
خال (در بازی ورق)
- یک ~ ورقی که یک خال داشته باشد. ؛ دو ~ ورقی که دو خال داشته باشد.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(~.)
- پشته، بلندی.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(~.)
اسم[ویرایش]
- لب: شفه.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
برگردانها[ویرایش]
- انگلیسی
- golliwogg