محرض

از ویکی‌واژه

(مُ حَ رَّ)

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

(اِمف.)

  1. آن که از عشق و اندوه گداخته باشد.
  2. مرد بر جای مانده که نتواند برخیزد.
  3. برانگیخته شده، ورغلانیده.

جمع[ویرایش]

  1. محرضین.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(مُ حَ رِّ)

  1. تحریک کننده، ورغلاننده، مشو

قید[ویرایش]

جمع[ویرایش]

  1. محرضین.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

عربی[ویرایش]

(اِ