نتایج جستجو

مجرمی که با آزادی مشروط به جامعه بازگردانده شده و در عین حال که تحت نظر مقامات انتظامی است، تحت حمایت‌های درمانی نیز قرار دارد. «آزاد مشروط» هم‌ارزِ «probationer»؛...

می‏گیرد تا پس از دورۀ آزمایش و در صورت رضایت آن را خریداری کند. «نرم‏افزار مشروط» هم‌ارزِ «shareware»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر چهارم،...

[اعتیاد] شخصی که مراقبت و پایش مجرمان آزادشده به‌صورت مشروط را بر عهده دارد. «ناظر آزادی مشروط» هم‌ارزِ «probation officer, parole officer»؛ منبع: گروه...

مراقبت و پایش مجرمانی که تحت شرایط خاص به جامعه بازگردانده شده‌اند. «آزادی مشروط» هم‌ارزِ «probation»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

که در آن به قطار اجازه داده می‌شود از سیرگاه اشغال‌شده عبور کند. «سیرگاه مشروط» هم‌ارزِ «permissive block»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

عبور کند و عبور از آن فقط با همراهی مأمور نگهداری خط امکان‌پذیر است. «خط مشروط» هم‌ارزِ «impassable track»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی حدادعادل،...

حسب ستاندۀ (output) انتظاری از آنها و قیمت داده‌ها بیان می‌کند. «تقاضای مشروط عوامل» هم‌ارزِ «conditional factor demands»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

(مَ یَّ) (مص ج عربی مشروط بودن. حکومت مشروطه. فرهنگ لغت معین انگلیسی constitutionality constitution unconstitutional constitutionalism fourth estate...

آتيه، آينده. آتی ممکن در زبان معیار باستان به دو بخش آ - طی قابل تجزیه باشد، و نشانه شرط یا مشروط است. ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس...

کلمه تَی شکل گرفته باشد و تی (طی) به معنی شرط یا شروط است که با حرف ندا و تعجبی پَ با اظهار مشروط بودن همراه تعجب است. پَت –––– نویسه فرهنگ لغت معین...

انشقاق نیافته باشد به دو بخش کو - تی قابل تجزیه است و معنی آن ممکن است رهبری مشروط با رأی جماعت باشد. گوتیان –––– ترجمه‌ها تاریخ ماد: ISBN 964-445-106-6...

زبان‌لولویی، زبان‌هوری، زبان‌مانی، زبان‌مهرانی، زبان‌کاسی. همه این زبا‌ن‌ها، به بطور مشروط کاسپی نامیده می‌شوده تاریخ ماد: ISBN 964-445-106-6 ترجمه‌ها...

(مَ) عربی (اِمف.) شرط کرده شده، ملزم شده. در فارسی ؛ دانشجویی که چند ترم پیاپی نمرة معدلش زیر ۱۰ بشود. فرهنگ لغت معین ‍‍==عربی==رده:عربی]] انگلیسی qualified...

جزء ائل - تی - آم شکل گرفته باشد، و به زبان معیار باستان به معنی قبیله مشروط به تصاحب زن یا واگذاری زن بوده است. بهبود یافتن زخم. سازگاری میان دو چیز...

حوزه: [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی نرم‏افزار مشروط که بخشی از نرم‏افزار تجارتی را نشان می‏دهد. «نمودافزار» هم‌ارزِ «demoware»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

حوزه: [گردشگری و جهانگردی] انعقاد قرارداد مسافرتی، مشروط به تأیید نهایی. «ثبت ذخیرۀ سفر» هم‌ارزِ «travel booking»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی...

[حمل‌ونقل ریلی] قفلی در سامانۀ علائم که عملکرد آن به هیچ علامت یا شرایط دیگری مشروط نیست. «قفل مطلق» هم‌ارزِ «dead locking»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...

حوزه: [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی نرم‏افزار مشروط که نسخه‏ای رایگان از یک برنامۀ رایانه‏ای است و قابلیت برنامۀ اصلی را ندارد. «ناقص‏افزار» هم‌ارزِ...

حوزه: [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرم‏افزاری مشروط که مکرراً به‌طرز آزاردهنده‏ای به کاربر تذکر می‏دهد که باید با پرداخت وجه، نرم‏افزار را به ثبت برساند...

پروژه] ویژگی رابطه‌ای منطقی بین دو فعالیت که در آن آغاز شدن فعالیت پسین مشروط به آغاز شدن فعالیت پیشین است. «آغاز‌به‌آغاز» هم‌ارزِ «start-to-start, SS»؛...