چوب

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. ماده‌ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می‌دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می‌برند.
  2. تنة بریده شدة درخت.

(عا.)

  1. واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله: ۱۰۰۰چوب یعنی ۱۰۰۰ تومان. ؛~ لای چرخ کاری گذاشتن کنایه از: برای پیشرفت آن کار مانع تراشیدن. ؛~ در آستین کسی کردن کنایه از: او را سخت آزار و آسیب رساندن. ؛~ کسی یا چیزی را خوردن کنایه از: به خاطر آن دچار مجازات یا آسیب یا زحمت شدن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

اسم[ویرایش]

  1. چوب
  2. بخش جامد و سخت زیر پوست ساقه درخت یا دیگر گیاهان چوبی است که به شکل بافت آوندی وجود دارد

آوایش[ویرایش]

[chub]

برگردان‌ها[ویرایش]

جستجو در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ چوب دارد
ایتالیایی

اسم[ویرایش]

legno

اسم[ویرایش]

bastone

انگلیسی
wood