cooperative

انگلیسی

صفت

cooperative (تفضیلی more cooperative، عالی most cooperative)

1. تمایل به کمک یا انجام درخواست دیگران:

   I asked them to turn down their music, but they're not being very cooperative.

   He went voluntarily and was very cooperative.

2. انجامیدن با دیگران:

   Purchase of the ranch was a cooperative effort between many groups and agencies

   The work is the result of a cooperative venture of approximately 80 physicists from around the world.

برگردان

آماده همراهی با دیگران

• فارسی: همراهی‎، همراهانه‎، همراهنده‎، همیاری‎، همیارانه‎، همیارنده‎، یاری‌رسان‎، یاری‌ده‎، کمک‌ده‎

آماده انجامیدن کار با دیگران

• فارسی: همکاری‎، همکارانه‎، همکارنده‎

اسم

cooperative (جمع cooperatives)

1. یه شرکت که متعلق به کارکنان‌اش است و توسط همان‌ها مدیریت می‌شود:

   The magazine is run as a cooperative.

   a farmers’ cooperative

برگردان

مربوط به شرکت تعاونی

• فارسی: شرکت همکارانه‎، تعاونی‎، شرکت تعاونی‎