پرش به محتوا

آراستن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /آراستن/

مصدر فعل لازم

[ویرایش]

آراستن

  1. آرایش کردن، زینت دادن، زیور کردن. نظم دادن.
  2. آماده کردن. قصد کردن. مجهّز کردن سپاه.
  3. (موسیقی): هماهنگ کردن.
  4. غنی کردن، بی نیاز کردن. گماشتن، مأمور کردن. منقش کردن. آباد کردن، معمور کردن. برپا کردن، منعقد کردن. شاد کردن مسرور کردن.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن