پرش به محتوا

آزار‌کردن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /آزار/کردَن/

مصدر فعل متعدی

[ویرایش]

آزار‌کردن

  1. آزار دادن، رنجاندن. شکنجه کردن، عذاب دادن.
    او را به اقسام گوناگون آزار کردند و فرمان شاهی را در دهانش طپاندند. «رستم‌الحکما»

مثال

[ویرایش]
  1. آزار کسی به مورچه نرسیدن کنایه از: بسیار بی‌آزار یا مهربان بودن او.
  2. آزار کردن کسی را جستن کنایه از: او را اذیت کردن.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن