رده:مصدر متعدی
ظاهر
زیرردهها
این رده ۱۲ زیرردۀ زیر را دارد، این رده در کل ۱۲ زیررده دارد.
م
- مصدر متعدی انگلیسی (۱ ص)
- مصدر متعدی پهلوی (۷۵ ص)
- مصدر متعدی ترکی (۱ ص)
- مصدر متعدی عربی (۱٬۶۹۴ ص)
- مصدر متعدی فارسی-ترکی (۴ ص)
- مصدر متعدی فارسی-عربی (۱۶۳ ص)
- مصدر متعدی فارسی-فرانسوی (۱ ص)
- مصدر متعدی معرب (۱ ص)
- مصدر متعدی معرب-فارسی (۶ ص)
- مصدر متعدی هندی-فارسی (۱ ص)
- مصدر متعدی یونانی-فارسی (۱ ص)
سرواژههای ردهٔ «مصدر متعدی»
۱۹۹ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۱۹۹ صفحه دارد.
آ
- آراماندن
- آرایشدادن
- آرایشکردن
- آردکردن
- آرزوخواستن
- آرزوداشتن
- آرزوکردن
- آزادکردن
- آزادیکردن
- آزاردادن
- آزاردن
- آزاردیدن
- آزارکردن
- آزردهکردن
- آزمایشکردن
- آزندن
- آژیر دادن
- آژیر زدن
- آسانکردن
- آسایشدادن
- آسترزدن
- آسترکردن
- آستینافشاندن
- آسفالتکردن
- آسیابشدن
- آسیابکردن
- آشامیدن
- آشتیدادن
- آشکارداشتن
- آشکارساختن
- آشکارکردن
- آشناییدادن
- آشناییکردن
- آشوباندن
- آشوبیدن
- آشوردن
- آشولاشکردن
- آغاردن
- آغازکردن
- آغالاندن
- آغالانیدن
- آغالشکردن
- آغالیدن
- آغشتن
- آغشتهکردن
- آفتابدادن
- آفتابمهتابکردن
- آفتابیکردن
- آفرینکردن
- آکندهساختن
- آکندهکردن
- آگاهاندن
- آگاهانیدن
- آگاهساختن
- آگاهکردن
- آگاهیدن
- آگاهیکردن
- آگهکردن
- آگینکردن
- آلاییدن
- آلفتن
- آلودهکردن
- آماده کردن
- آمادهساختن
- آماردن
- آماریدن
- آماساندن
- آمختن
- آموختن
- آموختهکردن
- آمودهکردن
- آموزاندن
- آموزانیدن
- آموزشدادن
- آميختن
- آمیزشدادن
- آنتریککردن
- آنکاردکردن
- آوارکردن
- آوارهکردن
- آوازهافکندن
- آوریدن
- آونگکردن
- آویزانکردن
- آهاردادن
- آهارزدن
- آهارکردن
- آهختن
- آهستهکردن
- آهنتابکردن
- آهندلیکردن
- آینهبریکردن
ا
- ابراز
- ابرازداشتن
- ابرازکردن
- ابلاغداشتن
- ابلاغکردن
- اتخاذکردن
- اتساعدادن
- اتساقکردن
- اتقان کردن
- اتلافکردن
- اتو کردن
- اتودکردن
- اتوکشیدن
- اثباتکردن
- اجابتکردن
- اجارتکردن
- اجارهدادن
- اجارهکردن
- اجازتدادن
- اجازهدادن
- اجراداشتن
- اجراکردن
- اجماعشدن
- اجماعکردن
- اجیرکردن
- احاطهکردن
- احالهدادن
- احالهکردن
- احباطکردن
- احترازورزیدن
- احتراسکردن
- احتسابراندن
- احتشادکردن
- احتلامافتادن
- احتمالدادن
- احتمالکردن
- احتیاجافتادن
- احتیاجداشتن
- احداثثکردن
- احرازکردن
- احراقکردن
- احساسکردن
- احصاکردن
- احضارکردن
- احکام کردن
- احلیل زدن
- اِحماد کردن
- احیا کردن
- اخ کردن
- اخت کردن
- اختراع کردن
- اختصار کردن
- اختلاس کردن
- اختیار کردن
- اخذ کردن
- اخراج شدن
- اخراج کردن
- اخطار کردن
- اخفا کردن
- ادا کردن
- اداره کردن
- ادامه دادن
- ادب کردن
- ادخار کردن
- ادخال کردن
- ادراج کردن
- ادعا داشتن
- ادعا کردن
- ادغام کردن
- اذعان داشتن
- اذعان کردن
- اذیت کردن
- ارائه دادن
- ارائه کردن
- اراده کردن
- ارتباط دادن
- ارتکاب کردن
- ارج گذاشتن
- ارج نهادن
- ارجا کردن
- ارجاع دادن
- ارجاع کردن
- ارجح دانستن
- اردنگی کردن
- ارز دادن
- ارز کردن
- ارزان کردن
- ارزانی کردن
- ارزیابی کردن
- ارسال داشتن
- ارسال کردن
- ارشاد دادن
- ارشاد کردن
- ازاله
- امر