آهو
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /آهو/
اسم
[ویرایش]آهو
صفت
[ویرایش]- عیب، نقص. بیماری، مرض. بد، ناپسند.
- از آهو همان کش سپیدست موی/ چنین بود بخش تو ای نامجوی «فردوسی»
مثل
[ویرایش]- پشت آهو بسته بودن کنایه از: دور از دسترس بودن.
برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ شاهنامه