پرش به محتوا

آیین

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /آیین/

اسم

[ویرایش]

آیین

  1. شیوه مناسب و مطلوب، راه و روش، آئین.
  2. رسم، عادت. معمول، متداول، مرسوم، سنت. شیوه، روش. کردار. قاعده، قانون. سامان، اسباب. زیب، زینت. فر، شکوه. مذهب، کیش. تشریفات. طبیعت، نهاد، فطرت. شهرآرای، جشن.

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین