پرش به محتوا

آیینه

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /آیِینِه/

اسم

[ویرایش]

آیینه

  1. آینه؛ تکه شیشه‌ای که با جیوه پشت آن را پوشش می‌دهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطه نور در آن منعکس کرد.
  2. آینه، قاپ یا تاسی که نتوان حکم کرد که به چه شکلی نشسته‌
  3. مجازاً هر چیز صاف و براق.

قید

[ویرایش]
  1. دل عارف. ؛~ی عیب شکستن (کن.)
  2. ترک عیب جویی کردن. ؛~ در شهر کوران (کن.)
  3. کار بیهوده به ویژه عرضه هنر و مهارت در نزد افراد بی اطلاع.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین