اتساق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اِتِّساق/
اسم مصدر
[ویرایش]اتساق (قدیم)
- نظم و ترتیب دادن. نظم بخشی. فراهم آمدن.
- اِتِّساْق: در گویش گنابادی یعنی در یک راستا، در یک طریق، وصل کردن و اتصال دو یا چند چیز به هم.
صفت
[ویرایش]- ترتیب، انتظام.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین