پرش به محتوا

اتساق

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اِتِّساق/

اسم مصدر

[ویرایش]

اتساق (قدیم)

  1. نظم و ترتیب دادن. نظم بخشی. فراهم آمدن.
  2. اِتِّساْق: در گویش گنابادی یعنی در یک راستا، در یک طریق، وصل کردن و اتصال دو یا چند چیز به هم.

صفت

[ویرایش]
  1. ترتیب، انتظام.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین