اتصالبدنه
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اِتصال/بَدَنه/
اسم مرکب
[ویرایش]اتصالبدنه (فنی)
مترادفها
[ویرایش]- اتصال، اتصالات، اتصال آهن، اتصال ثابت، اتصال سپری، اتصال گویسان، اتصال دادن، اتصال داشتن، اتصال دهندگی، اتصال دهنده نر، اتصال لببهلب، اتصال شلنگ ترمز، اتصال متقابل سامانههای باز
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن