اجباری
ظاهر
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
صفت نسبی
[ویرایش]اجباری
- منسوب به اجبار؛ آنچه از روی اکراه و بیمیلی انجام شود؛ کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد مقابل اختیاری.
- نظام اجباری: خدمت نظام وظیفه، خدمت سربازی که جوانان باید مدت تعیین شده بدان را بپردازند.
ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن