پرش به محتوا

اجسام

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اَجسام/

اسم

[ویرایش]

اجسام

  1. جسم‌ها، جمع جسم.
  2. (قدیم): بدن‌ها، تن‌ها، کالبدها.
    باران رحمت عام بر مزارع ارواح و اجسام بارَد. «قائم‌مقام فراهانی»

کهن‌واژه

[ویرایش]
  1. اجسام ممکن است در زبان معیار باستان بصورت اَج - سام قابل تجزیه باشد؛ و مفهوم احتمالی آن کشته شدن توسط سام پهلوان است.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس