سام
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
آوایش[ویرایش]
- سام
اسم خاص[ویرایش]
سام
- ~ نام یک پهلوان اسطورهای، پدر زال و جد رستم در شاهنامه فردوسی است.
- پس آگاهی آمد به شاه بزرگ ..... ز مهراب و دستان سام سترگ
- استنباط صحیح از واژه سام وجود ندارد، سرسام و بادسام هم ممکن است ربطی با سام نداشته باشند. فقط سام اندکی با لفظ شام مرتبط است. علاوه بر سام شاهنامه شخصییت دیگری مورد توجه بود سام پسر نوحنبی است که بدوران متقدمتر مربوط میگردد. این را هم باید افزود که واژه سام با واژه آرسام اصطلاحی واحد هستند و کلمه الحاقی «آر» در بسیاری از اصطلاحات مانند آریا، آریامن، آرشام، آرمائیت، آرمان، آرمانگو دیده میشود.
- ~ ورم، درد، بیماری
آرشام ( آرشامه )
- ~ در کتیبه داریوشیکم در کوه بیستون ساتراپ یکی از کشورهاست. داریوشیکم، آرشامه و آریارمنه را از اسلاف خویش و از پادشاهان پارس بر میشمارد.
- این اشخاص ظاهرا در زمان داریوش میزیستند، پدر و پدر بزرگ داریوش محسوب میشد.
واژههای مشتقشده[ویرایش]
- سامان
- سرسام
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
سٰام
- خیزران (واحد آن سامه)
- بیما
- سبیکة زر و سیم.
صفت[ویرایش]
- زهردار، ذوسم.
- سام ابر
انگلیسی
![]() |
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ سام دارد |
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- شاهنامه.ISBN 964-5566-35-5
- تاریخ ماد.ISBN 964-445-106-6