پرش به محتوا

استاد

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /اِستاد/

اسم

[ویرایش]

اِستاد

  1. (قدیم): بر اِستاد.

صفت

[ویرایش]

اُستاد

  1. آموزگار، معلم. آنکه در دانش یا فنی مهارت داشته باشد. استا. اوستا. اوستا‌د.
  2. مدرس دانشگاه‌ها. حاذق، ماهر، سررشته دار در کاری، چیره دست.

استعاره

[ویرایش]
  1. استاد علَم کردن: دزدیدن خیاط‌ها از سر پارچه.
  2. استاد چُسَک: آنکه در کار دیگران بی‌جهت مداخله کند.
  1. خط یا نقطه یا سطحی که آن را مأخذ کار قرار دهند، الگو، دلیل.
  2. مقیاس فلزات قیمتی که ملاک مسکوکات محسوب می‌شود.
  3. عنوانی بود برای برخی درجه داران در سپاه ینی چری عثمانی.



ترجمه

منابع

[ویرایش]