پرش به محتوا

استخوان

از ویکی‌واژه

(اُ تُ خا)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. مادة سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته‌است و محل اتکای عضلات و مخاط‌ها ودیگر قسمت‌های نرم بدن

استعاره

[ویرایش]
  1. استخوان‌های بدن انسان و دیگر استخوان داران به دو دستة دراز و پهن تقسیم می‌شوند. در وسط استخوان مادة نرمی قرار گرفته که مغز استخوان نامیده می‌شود، استخوان‌ها به وسیلة مفاصل با یکدیگر مرتبط هستند.
  2. هسته: استخوان خرما.
  3. نژاد، نسل.
  4. اصیل.
  5. پایة بنا، بنیاد ساختمان. ؛~ سبک کردن کنایه از: زیارت رفتن، بخشیده شدن گناهان. ؛~ لای زخم گذاشتن الف - کار را ناقص انجام دادن. ب - کسی را در نگرانی و اضطراب نگه داشتن. ؛~ نرم کردن با زحمت بسیار صاحب تجربه شدن. ؛~ در گلو گرفتن رنج و محنت کشیدن. ؛~ پیش اسب، کاه پیش سگ وضع و ترتیبی سخت نادرست و نابسامان.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

اسم

[ویرایش]
  1. استخوان

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

اسم

[ویرایش]

osso

انگلیسی
bone