استقلال
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اِستِقلال/
اسم مصدر
[ویرایش]استقلال
- در تصمیمات یا رفتار خود، تابع دستور یا خواست دیگران نبودن؛ داشتن حق یا توانایی تصمیمگیری در اداره کارها؛ مستقل بودن.
- (سیاسی): آزادی عمل داشتن کشوری در وضع و اجرای قوانین و فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی مربوط به خود.
- (قدیم): انجام دادن کار بدون یاری دیگران.
- واژه استقلال ریشه این واژه قل است که با قله یا کله و کلاه هم هم خانواده است یعنی این واژه ریشه ایرانی دارد که عربی نما شده است ، دست کم هفتاد درصد واژه های عربی ، ریشه ایرانی دارند .
- آزادی داشتن؛ به آزادی کاری کردن؛ بدون مداخله کسی کار خود را اداره کردن.
- (سیاسی): آزادی دولتها در اداره امور کشور، تصمیمگیری و قانونگذاری.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین