پرش به محتوا

استقلال

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اِستِقلال/

اسم مصدر

[ویرایش]

استقلال

  1. در تصمیمات یا رفتار خود، تابع دستور یا خواست دیگران نبودن؛ داشتن حق یا توانایی تصمیم‌گیری در اداره کارها؛ مستقل بودن.
  2. (سیاسی): آزادی عمل داشتن کشوری در وضع و اجرای قوانین و فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی مربوط به خود.
  3. (قدیم): انجام دادن کار بدون یاری دیگران.
  4. واژه استقلال ریشه این واژه قل است که با قله یا کله و کلاه هم هم خانواده است یعنی این واژه ریشه ایرانی دارد که عربی نما شده است ، دست کم هفتاد درصد واژه های عربی ، ریشه ایرانی دارند .
  5. آزادی داشتن؛ به آزادی کاری کردن؛ بدون مداخله کسی کار خود را اداره کردن.
  6. (سیاسی): آزادی دولت‌ها در اداره امور کشور، تصمیم‌گیری و قانون‌گذاری.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین