اطراف
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اَطراف/
اسم مرکب
[ویرایش]اطراف
- پیرامون، دورتادور. کنارهها، گوشهها. جمعِ طرف.
- نواحی و حوالی.
- (قدیم): دستها و پاها.
- (قدیم): کنارههای دامن.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین