پرش به محتوا

افراز

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /افراز/

اسم

[ویرایش]

اَفراز

  1. بن مضارعِ افراختن، افراشتن.
  2. جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکب، به معنی افراخته.

اسم مصدر

[ویرایش]

اِفراز

  1. (حقوق): تقسیم مِلک یا مالِ مُشاع بین مالکان آن و تعیین سهم هر یک از آنها به تقاضای هر کدام از مالکان بر مبنای حکم دادگاه ← مفروز.
  2. (ریاضی): تفکیک یک مجموعه به چند مجموعه به صورتی که این مجموعه‌ها ‌عضو مشترکی نداشته باشند و اجتماع آنها مجنوعه اصلی باشد.
  3. (قدیم): تقسیم کردن. تقسیم.
  4. فراز. کرسی، منبر. بلندی، ارتفاع.
  5. جدا کردن، بیرون دادن.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین