الماس
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
- /اَلماس/
اسم[ویرایش]
الماس
- واژه الماس از بنیاد پارسی و آریایی است چرا که واژه الماس در زبان یونانی به شکل دیاموندیا که شکل قدیمی تر واژه دیاموند است پس الماس کلمهای آریایی و پارسی هست نه یونانی.
- هوا را تو گفتی همی برفروخت/ چو الماس روی زمین را بسوخت «فردوسی»
- الماس در زبان معیار باستان به دو بخش اَل - ماس قابل تجزیه است که ممکن است تحریف شده اَلباس باشد.
واژههای مشتق شده[ویرایش]
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس/ شاهنامه