پرش به محتوا

اورع

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /اُرَع/

صفت نسبی

[ویرایش]

اورع (قدیم)

  1. پرهیزگارتر، پرهیزکارترین، پارسا.
    جناب مجد مجلس سامی، امیر حکیم، امام عالِم، ابرع و اورع. «خاقانی‌شروانی»

کهن واژه

[ویرایش]
  1. اِورَع در زبان بهاری معادل اونجا در زبان فارسی است؛ و در زبان معیار باستان ممکن است به دو بخش اِو - رع قابل تجزیه باشد.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس