اول

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

آوایش[ویرایش]

  • [اَو/وَل]

صفت[ویرایش]

اول

  1. جمع (اوایل): ویژگی آن‌که یا آنچه از حیث زمان، رتبه، اهمیت، و مانند آنها پیش از کسان دیگر یا چیزهای دیگر باشد.
  2. آغاز، نخست، نخستین.
  3. این واژه آریایی است ؛ واژه آریایی اول ( av el ) از ریشه av ( یکم ) و پسوند اِل el ساخته شده که واژگان اَو av ( یکم ) و ایو ēv ( یک ) هر دو در نوشته های اوستایی زپت ( ضبط ) شده اند. هم اکنون مردمان اصفهان لپز ( لفظ ) درستتر اول را به کار میبرند که همان avel باشد. پسوند اِل نشانگر دارندگی است ولی پسوند *یِل که گویشی دیگر از اِل باشد در گویش تبرستانی ( مازندرانی ) نشانگر فاعل است و به معنای گذارندگی و نهندگی به کار میرود. یِل و اِل شاید از هشتن - هلیدن ( گذاشتن - گذاردن ) گرفته شده باشند که از هل واژه کارهل ( فاعل ) را به دست آورده ام. نمونگان: اول ( یکمین ) کاهل ( کاهیده - کاسته مند ) کامل ( به کام شده - دلخواسته - پسندیده ) شامل ( به درون کشیده شده همخانواده با آشامیدن. در اوستایی شام=پذیرفتن ) پازل ( فاضل - سرریز شده - از پاختن - پازیدن. همخانواده با فاضلاب ) واژه ایو ēv از او av ستانده شده زیرا در زبان پارسی با کشاندن یک صدای کوتاه هالت افزونگی و پایندگی پیدا میشود که هالتی مانند صیغه مبالغه در زبان عربی باشد. نمونگان: پر ( دوروبری ) ←پیر ( پیرامون - دوروبر ) تر ( دوری - آن سری ) ←تیر ( دور - آن سر ) در کابل به پیاده رو روبرویی تیر میگویند. یادآوری: تیر ( ابزار جنگی ) در گذشته تیگر بوده و از ریشه تر نیست. سر ( پُری - لبریزی ) ←سیر ( پُر - اشباع ) زو zav ( توان - زندگی، زوار=پرستار یا نیرومند ) ←زیو ( توانا←زیویدن =توانا - زنده ) اوav ( یکم ) ←ایو ( یک ) مانند ایوواژ ( یک گفته=جمله - در دستور زبان ) و ایوور ( یک باور=یقین ) ایویچ ( یکی از همه=فقط ) . *پیرس: tabarestan. ir/dictionary

زبان دیگر[ویرایش]

  • عربی

اسم[ویرایش]

  1. یک، یکم، نخست.

مترادف‌ها[ویرایش]

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-90-8
  • فرهنگ واژه های اوستا