اکباتان
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ اکباتان دارد |
آوایش
[ویرایش]- /اِک/بات/آن/
نامجا
[ویرایش]اکباتان
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- تاریخ ماد: ISBN 964-445-106-6
اکباتان از ریشه ( اکبت) پارسیان گرفته شده است.ه اکبت به معنای خردمند بسیار خردمند. (دانای دانا)برخلاف آن نکبت است یعنی ،ادبار، بدبختی، تنگی، تیره بختی، تیره روزی، خواری، ذلت، رنج، سیه روزی، ضراء، فلاکت، مصیبت، نحوست، وبال متضاد نکبت: حضیض ترین فرد جامعه ضد عقل وخرد ؛ شومی. بدفالی. بدی و شرارت : شومی نفس ؛ شرارت نفس. . نحوست. اگرچه شوم مصدر است و حاجت به یای مصدری ندارد لیکن فارسیان در اواخر بعضی مصادر عربی که در محاوره خود بمعنی اسم فاعل و اسم مفعول مستعمل میکنند یای مصدری بطور فارسی زیاده میسازند، چنانکه خلاص خلاصی و سلامت سلامتی ، همچنین شوم و شومی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . بدیمنی. نحوست : به شومی بزاد و به شومی بمرد همان تخت شاهی پسر راسپر اکباتان یعنی شهر خردمندان بعدها به حکمتانه تبدیل شده است. از روی حکمت رفتار می کردند. همدان هم همین است یعنی شهر همه دانا مخفف شده ( همدان)یعنی همه می دانند. در طی قرون خواستند که حکمتانه را از عربی به فارسی مبدل کنند. که به غلط پیشنهاد هگمنانه را دادند. تا ح حطی به ه دوچشم تبدیل شود وک را به گ تبدیل کردند. بنا براین اکباتان همان حکمتان وحکمتان همان همدان هست.