باطله
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /باطِله/
صفت
[ویرایش]باطله
- از اعتبار افتاده و غیر قابل استفاده. باطل شده.
- داغ. داغ باطله.
زبان دیگر
[ویرایش]- بهاری
اسم
[ویرایش]باطِله
- مترادف آلوده شده در زبان فارسی؛ هنگامی صرف میشود که شخص در گِل و لای افتاده و کاملا آغشته باشد.
کهنواژه
[ویرایش]- باطله ممکن است در زبان معیار باستان به صورت باط - ائله قابل تجزیه باشد؛ و مفهومی مانند گروه ملاحده و فرقه باطنیه داشته است.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس