بزرگ

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • /بُزُرگ/

صفت[ویرایش]

بزرگ

  1. از پارسی میانه وزرک؛ دارای حجم، وسعت یا کمیت زیاد؛ مقابل کوچک.
  2. دارای اهمیت و موقعیت اجتماعی؛ یا برجسته و مشهور، نمایان.
  3. بالغ، بزرگسال؛ دارای سن بیشت

زبان دیگر[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • ترکی

صفت[ویرایش]

  1. عنوان احترام‌آمیز برای پدر، مادر، دایی، و… .
  2. رئیس، پیشوا.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ فارسی معین
  • فرهنگ بزرگ سخن