کوچک
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /کوچَک/
صفت
[ویرایش]کوچک
- دارای حجم اندک، خُرد از حیث اندازه، ریز. مقابل بزرگ.
- (عامیانه): در محاوره بنده، فرمانبر.
- متضاد: بزرگ، خرد، صغیر، اندک، قلیل، کم، حقیر، محقر، بیاهمیت، بچه، کودک، طفل، نابالغ.
- نام مقامی است از دوازده مقام موسیقی. زیرافکن.
- لقب اردشیر پسر شیرویه. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
- دهی از دهستان تورجان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و ۴۱۵ تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران، ج ۴).
- دهی از دهستان لاشار که در بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع است و ۲۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج ۸)
واژههای وابسته
[ویرایش]––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین