بسیچ
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /بَسیچ/
اسم
[ویرایش]بسیچ
- تهیه، آمادگی. احتمالا مترادف با بسیج، به استناد ابیات شاهنامه طلبیدن، کسب نمودن. پسیچ.
- نشاید درنگ اندرین کار هیچ/ کجا آید آسایش اندر بسیج «فردوسی»
منابع
[ویرایش]زبان دیگر
[ویرایش]زبان معیار باستان
آوایش
[ویرایش]- /بَ/سِیچ/
اسم
[ویرایش]بسیچ
- بسیچ ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش بَ از حروف تعجب و سیچ به معنی ریدن غیر اختیاری باشد.
- در جنگهای میدانی دوران باستان دیدن حالات فوق در افراد ترسیده، زخمی و کُشته شده خیلی طبیعی بود، بدین سبب بسیچ یادگار صحنههای نبرد آن دوران است.