بسیج
ظاهر
(بَ)
اسم
[ویرایش]- فراهم آوردن، تهیه.
- رخت س
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- پهلوی
- بسیج:آماده و فراهم شده و ساخته دکتر کزازی در مورد واژه ی " بسیج" می نویسد : ( ( بسیج به معنی آماده و فراهم شده و ساخته است و در بیت صفتی است جدا افتاده از "چراغ "می تواند بود که "بسیج "ریختی از وسیگ باشد، صفت پساوندی ساخته شده از وس ( =بس ) در پهلوی " ) ) ( ( چراغی است ؛ مر تیره شب را، بسیچ به بد ، تا توانی، تو هرگز مپیچ! ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 203 )
- آمادگی.
- تجهیزات.
- قصد، ارا د ه.
- آماده کردن نیروهای نظامی و مانند آن برای جنگ.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- نامه ی باستان جلد اول
اسم
[ویرایش]- بسیچ. پسیچ. ساختگی کارها و کارسازیها و ساخته شدن و آماده گردیدن باشد خصوصاً ساختگی و کارسازی سفر. ساختگی و آمادگی. آماده شدن برای کار. به معنی ساختگی و آماده شدن برای کاری خاصه سفر. آمادگی بود یعنی ساز کارها. ساختن کار. ساختگی و آماده شدن . تهیه و کارسازی.
برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
اسم
[ویرایش]- انگلیسی
- mobilization