تخم
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /تُخم/
اسم
[ویرایش]تخم
- (جانوری، گیاهی): سلولی که بر اثر ترکیب سلولهای جنسی نر و ماده بوجود میآید، نطفه. اصل، نسب، نژاد.
- (جانوری): جسم گرد یا بیضی شکلی که در بدن پرندگان ماده تولید میشود و وسیله تولید مثل آنهاست.
- بیضه ماکیان و غیر آن.
- (گیاهی): بذر گیاه.
مثال
[ویرایش]- تخم چیزی را ملخ خوردن کنایه از: نایاب بودن.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها
|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین