تن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- [تَن]
اسم
[ویرایش]تَن
- ساختار مادی و شکل ظاهری جانوران بهویژه انسان؛ بدن؛ مقابل جان.
اسم
[ویرایش]تُن
- مقیاس وزن برابر ۱۰۰۰ کیلوگرم.
- (صوت): درجه بلندی و کوتاهی صدا و آوازها، صدا، صوت، فون، پرده (فره).
- پهلوی
اسم
[ویرایش]تَن
- بدن، پیکر، جسم. نفر، شخص
- فرانسوی
اسم
[ویرایش]تُن
- گوشت ماهی که به صورت فشرده کنسرو شود.
- نوعی ماهی.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-92-4