جام

فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- پهلوی
آوایش[ویرایش]
اسم[ویرایش]
جام
- (قدیم): پیاله، ساغر، فنجان.
- هر یک از صفحات بزرگ و برش نخورده آیینه یا شیشه.
- ظرفی برنجین که در آن آب خورند.
ریشه شناسی۲[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- (ورزشی): جایزه ورزشی، کاپ.
- جایزهای که در مسابقات ورزشی به برندگان داده میشود.
- حذفی مجموعه مسابقاتی که معمولا در یک رشته ورزشی برگزار میشود و در آن تیمهای بازنده از دور خارج میشوند.
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین